مدیریت - بازاریابی- گردشگری- توسعه شهری
سید سجاد اسبقی- کارشناسی ارشد MBA دانشگاه تبریز
درباره وبلاگ


سیدسجاداسبقی کارشناسی ارشد مدیریت اجرایی(گرایش بازاریابی بین الملل) سلام بر دوستان عزیز این وبلاگ با هدف تبادل اطلاعات در زمینه مدیریت - بازاریابی - گردشگری در خدمت کلیه دوستان خواهد بود.کاش می دانستید که زندگی با همه وسعت خویش محفل ساکت غم خوردن نیست حاصلش تن به قضا دادن و پژمردن نیست زندگی خوردن و خوابیدن نیست زندگی حس جاری شدن است زندگی کوشش و راهی شدن است امیدوارم از راهنمائی دوستانی که دستی به قلم دارند بی نصیب نمونم. نیستم محتاج نگاهی که بلغزد بر من خودم هستم و تنهایی و یک حس غریب که به صد عشق و هوس می ارزد.... .هر کس به چیزی تبدیل می شود که بدان عشق می ورزد.اگر سنگی را دوست داشته باشد سنگ می شود اگر هدفی را دوست بدارد ،به آن هدف تبدیل می شوداگر به فردی عشق ورزد آن فرد می شود اگر به خدا عشق بورزد خدایی می شود وحال انتخاب با ماست .
آخرین مطالب
نويسندگان

منظور از فرهنگ طبق نظر لووی عبارت از مجموعه چیزهایی است كه فرد از جامعه خود كسب می كند یعنی باورها، رسوم، عادات. جرالد می یر نیز توسعه اقتصادی را اینگونه تعریف كرده است : توسعه اقتصادی عبارت است از فرآیندی كه بموجب آن درآمد واقعی سرانه در یك كشور و در دورانی طویل المدت افزایش می یابد. حال اقتصاد و فرهنگ؛ یکی از تیزهوشانه‌ترین انتخاب‌هایی که ممکن است. در جهان سوم دیریست که این دو واژه در مفهوم و عملکرد از هم متنافرند. در جهانی که «فرهنگ» را فراموش کرده، اقتصاد از فرهنگ گریزان به سوی دیگر رفته است. فرهنگمندان که خود جامعه را ساخته‌اند از اقتصاد آن محروم‌اند و گاه کم فرهنگان تا حداشباع از آن بهره‌مند. به همین دلیل است که دستمزد یک فصل فلان فوتبالیستِ از دستمزد یک عمر استاد دانشگاه بیشتر است. چرا که در دنیای بی فرهنگی آنکه از اقتصاد بهره‌مند است با «پا» می‌اندیشد و دیگری که از اقتصاد جامعه بهره‌ای ندارد با «سر»، قضیه برعکس است.

«فرهنگ» و «اقتصاد» به اندازه طول قد آدمی از هم فاصله دارند و ذهنی اندیشمند می‌خواهد که در جهان سوم این دو را به هم نزدیک کند و سال را سال «اقتصاد و فرهنگ » بنامد.

اکنون بر دوش ما است که این وظیفه را به انجام رسانده و به آن جامه عمل بپوشانیم؛ به ویژه به دوش ما اهل دانشگاهی و رسانه‌ای هاست که به نوعی خود را صاحب اندیشه می‌نامیم و این وظیفه برای ما سنگین‌تر است. ما وارثان کسانی هستیم که اندیشه را در دنیا پراکندند اما دیگران سود آن را بردند، چرا که اندیشه را به مکانیزم اقتصادی در آورده و دنیا را گرفتند و ما صاحبان واقعی اندیشه در همان «فرهنگ» باقی ماندیم و اقتصاد را در بی‌فرهنگی جستجو کردیم. حال می‌بایست این اشتباه تاریخی را جبران کرده و اقتصاد معیشتی مردم را نه در نفت که در صنعت گردشگری و فرهنگ بیابیم.

untitled.jpg

اقتصاد و فرهنگ در کجا جمع می‌شوند؟

خیلی دور نیست، در همین نزدیکی است. کافیست چشم‌هایمان را کمی بشوئیم و جور دیگر ببینیم. کمی اندیشه می‌گوید که ما سال‌هاست در مرحله فرهنگ باقی مانده و دیگران با استفاده از فرهنگِ ما به اقتصاد رسیده‌اند. جاذبه های تاریخی مانند منار شمس تبریزی؛ مسجد مطلب خان؛ دروازه سنگی و یا صنایع دستی همچون فرش خوی كه روی هم رفته از تاریخ این شهر تاریخی حكایت دارد و سال هاست که با دیدن آن ها در آن خیره می‌مانیم، اما یک اروپایی با دیدن آن ذهنش مثل ماشین حساب به کار می‌افتد که «چگونه می‌توان از این زیبایی پول درآورد» ما مدت ها است که منظره دره قریس یا کوه اورین و آبشاد بدلان را دیده ایم، قرن‌هاست که در وصف زیبایی طبیعت شعر سروده‌ایم اما دیگران کم تر از قرنی است که از اینها پول درآورده و اقتصاد مردم خود را سر و سامان داده‌اند. آن‌ها اندیشیدند که در کجا «فرهنگ و اقتصاد» را با هم آشتی دهند، دریافتند که ذهن تشنه بشر برای شناختن «دیگران» تا چه حد آمادگی و پویایی دارد و برای این پویایی هزینه می‌کند تا برود و ببیند که دیگران چگونه می‌زیند، اصلا کی هستند؟ چه فرهنگی دارند؟ چگونه می‌اندیشند؟ چه تاریخ و چه جفرافیایی دارند؟، چه یادمان‌هایی دارند و این چنین شد که «صنعت توریسم» را پدید آوردند؛ تا «فرهنگ» را به «اقتصاد» پیوند دهند و انصافا هم خوب پیوند دادند و خوب هم پول درآوردند. با استفاده از «سفر» که نیاز فطری بشر بوده و هست صنعتی پدید آوردند با عنوان «صنعت توریسم» یعنی میعادگاه بی تردید «فرهنگ و اقتصاد».

صنعت توریسم

وقتی‌که اروپایی‌ها فهمیدند که علاوه بر نفت، گاز، کائوچو و الماسِ دیگران، می‌توان از فرهنگ آنان نیز پول درآورد، حدود صدسال پیش بود. ابتدا کسی توریسم را جدی نمی‌گرفت. پس از جنگ دوم جهانی، صنایع باقی‌مانده از جنگ به تدریج قوت گرفت، به ویژه ماشین‌سازی. کمپانی‌های آمریکایی و اروپایی دیوانه‌وار شروع به تولید اتومبیل کردند. گویی جهان، جنون اتومبیل گرفته بود. آنقدر ساختند تا درماندند. برای حرکت دادن این همه ماشین احتیاج به سوخت داشتند.

صنعت نفت هرچه بیشتر قوت پیدا کرد. هفت خواهران نفتی پدید آمدند و صنعت نفت و ماشین پس از تجارت‌های ممنوع نظیر اسلحه و مواد مخدر هم‌پای هم بزرگترین تجارت‌های جهان شدند، توریسم نیز به آرامی پیش می‌آمد. زمانی که اقتصاد آن به نفت و اتومبیل نزدیک شد، آرام آرام جهان به آن توجه کرد و صنعت توریسم را جدی گرفت؛ تا جاییکه با ماشین و نفت پا به پا شد.

این اتفاق در سال دوهزار افتاد. پس از آن، گردشگری همه را شگفت زده کرد و اکنون با سالیانه دو هزار میلیارد دلار (2000.000.000.000) بزرگترین صنعت قانونی دنیاست. صنعتی که به جای ماشین به نیروی انسانی تکیه دارد، پتانسیلی که کشور ما بسیار دارد.

ما کجای کاریم؟

یونسکو گفته است که « ایران از نظر داشته‌های تاریخی جزو ده کشور اول دنیاست». در ایران بیش از یک میلیون اثر و یادمان تاریخی داریم که اکثر آنها به اندازه کافی معرفی نشده‌اند؛ با وجود این گردشگران تمامی جهان علاقمند به بازدید از آن‌ها هستند. طبیعت شناسان می‌گویند که طبیعت ایران بی هیچ تردیدی جزو سه طبیعت غنی کشورهای جهان است که با درنظر گرفتن تنوع شگفت انگیز طبیعت، دشت‌ها، کویرها، بیابان‌ها، جنگل‌ها، کوهستان‌ها، تالاب‌ها دریاچه‌ها، رودخانه‌ها و دریاها می‌تواند ادعایی قابل قبول باشد. اما این، همه داشته‌های ما نیست.

صنعت گردشگری نه بر ماشین که بر نیروی انسانی استوار است و کشور ما به عنوان جوان‌ترین کشور دنیا و با داشتن جوانانی به شدت با استعداد از نیرویی شگرف برای این صنعت برخوردار است، اما متاسفانه تا به امروز فقط حرف زده و شعار داده‌ایم. پیش از انقلاب چیزی به نام «صنعت توریسم» نداشتیم. تنها در زمینه شکار برادر شاه و دو سه آمریکایی شرکتی درست کرده بودند که تا زمان انقلاب سرانجامی نداشت. پس از کش و قوس‌های اول انقلاب و پس از جنگ، ایران هم به آرامی به گردشگری توجه نشان داد.

دقیقاً از سال 1369 یعنی بیست و سه سال پیش، نخستین شرکت‌های گردشگری زیر نظر معاونت ارشاد شروع به کار کردند. سپس سه سازمان گردشگری، صنایع دستی و میراث فرهنگی ادغامی بی معنی داشتند و جایگاه آن تا معاونت ریاست جمهوری بالا رفت. اما بی هیچ رودربایستی همه مسوولان از صدر تا ذیل آمدند، شعار دادند، حرف زدند و حرف زدند و رفتند.

کسی آمد و گفت که هزار هتل می‌سازد، خندیدیم !! او یا نمی‌دانست که هزار چند است و یا نمی‌دانست که اصولا هتل چیست؟! طبق معمول گذشت و فراموش کردیم، تا که دیگری آمد و مولود ناشناخته‌ای به نام «نفرسفر» را به دنیا آورد و گفت که نوروز امسال «آن سال» نود میلیون «نفر-سفر» داشته‌ایم! هیچکس نفهمید که این نفر-سفر که بود، از کجا آمد و به کجا رفت.

دو با جناق با هم برای سفر نوروزی نقشه می‌کشند، دو عیالشان را برمی‌دارند و با حسن و اکبر و جمشید و سارا به دو پرایدشان سوار می‌شوند. دو چادر سفری و دو گاز پیک نیک برمی‌دارند و یک قابلمه سبزی پلو با کوکو سبزی که مادر زن مشترکشان پخته، پس مادر زن مشترک را نیز برمی‌دارند و می‌زنند به جاده؛ واقعا این سفر چه ربطی به نفر-سفر، صنعت توریسم و اصولا گردشگری سازمان میراث فرهنگی دارد معلوم نیست.

حال با نامگذاری هوشمندانه سال 93 به سال فرهنگ و اقتصاد میدانی فراهم شده است که اینک صاحبان فرهنگ و اندیشه می‌بایست در راه اقتصاد گام بردارند. والله که اگر درست اندیشیده شود با توجه به داشته‌ها و پتانسیل‌های کشورمان همین «صنعت گردشگری» سبد کالا را از دست خانواده‌های ایرانی خواهد گرفت؛ چراکه در هر خانه ایرانی حتما جوانی یافت می‌شود که به جای ایستادن در صف سبدهای یارانه‌ای در صنعت گردشگری مشغول شود. اما به شرط دوری از شعار و به کار گرفتن شعور و اعمال مدیریت درست به دست مدیران درست و اندیشمند.

گردشگری شهری نمونه ای از پیوند دو مفهوم اقتصاد و فرهنگ بوده و می توان توسعه متقابل هر یک را با رشد شاخصه های دیگری، به دست آورد. حال مدیران شهری و گردشگری با توجه به جاذبه های متنوع فرهنگی و تاریخی شهر خوی، باید امکانات و زیرساخت های میزبانی از مسافران و گردشگران، به عنوان یک اصل مهم در بخش های مختلف مدیریت شهری، تلقی شود. در فرصت باقی مانده تا آغاز تابستان، باید با اولویت بندی پروژه ها، زمینه لازم را جهت ارایه خدمات گردشگری و زیباسازی جلوه های شهری ایجاد نمود، که همچنان از نظر اینجانب بعید به نظر میرسد.

امروز مدیران شهری باید بدانند که بدون برنامه‌ریزی‌های فرهنگی و اقتصادی کارها چندان پیش نخواهد رفت و بایستی به پیروی از رهنمودهای مقام معظم رهبری مباحث فرهنگی را در سرلوحه کار خود قرار دهیم و به شدت از برخورد تبلیغی و شعارزدگی با این موضوع پرهیز نمایند. اغلب مشکلات و معضلات کالبدی و اجتماعی شهر خوی در کاستی‌های فرهنگی ریشه دارد و بایستی همه با هم با یک عزم همگانی بیش از پیش بر روی مسائل فرهنگی در این شهر تمرکز نماییم.

افزايش مشاركت‌هاي عمومي و اجراي طرح‌هاي ضربتي و بسيجي‌وار را مصداق اجرايي عزم ملي و مديريت جهادي میباشد بايستي باورمان شود كه مي‌شود و مي‌توانيم و به همین دلیل ادبيات "نخواستن و نتوانستن" را حذف كنيم تا بتوانیم به قله بلند اهدافمان در اقتصاد، فرهنگ و گردشگری برسیم

میر سجاد اسبقی- کارشناسی ارشد مدیریت اجرایی

پيوندها