مدیریت - بازاریابی- گردشگری- توسعه شهری
سید سجاد اسبقی- کارشناسی ارشد MBA دانشگاه تبریز
درباره وبلاگ


سیدسجاداسبقی کارشناسی ارشد مدیریت اجرایی(گرایش بازاریابی بین الملل) سلام بر دوستان عزیز این وبلاگ با هدف تبادل اطلاعات در زمینه مدیریت - بازاریابی - گردشگری در خدمت کلیه دوستان خواهد بود.کاش می دانستید که زندگی با همه وسعت خویش محفل ساکت غم خوردن نیست حاصلش تن به قضا دادن و پژمردن نیست زندگی خوردن و خوابیدن نیست زندگی حس جاری شدن است زندگی کوشش و راهی شدن است امیدوارم از راهنمائی دوستانی که دستی به قلم دارند بی نصیب نمونم. نیستم محتاج نگاهی که بلغزد بر من خودم هستم و تنهایی و یک حس غریب که به صد عشق و هوس می ارزد.... .هر کس به چیزی تبدیل می شود که بدان عشق می ورزد.اگر سنگی را دوست داشته باشد سنگ می شود اگر هدفی را دوست بدارد ،به آن هدف تبدیل می شوداگر به فردی عشق ورزد آن فرد می شود اگر به خدا عشق بورزد خدایی می شود وحال انتخاب با ماست .
آخرین مطالب
نويسندگان
برچسب:اراده,shamskhoy, :: 8:23 :: نويسنده : سیدسجاداسبقی

باشروع هر فصل در جنگلی یکسری مسابقات دو برگزار میشد . همه حیوانات جنگل می توانستند که در این مسابقه شرکت کنند ؛ ولی دیگه انگار مسابقه یه جورایی تشریفاتی شده بود . همه حیواناتی که در دوره نخست برگزاری مسابقه حضور داشتند و با هم به رقابت پرداختند ، شاهد این بودند که ببر با اختلاف زیادی از سایرین به راحتی نفر اول شده بود و به همین دلیل در دوره های بعدی برکزاری مسابقات به محض اینکه حیوانات جنگل شاهد حضور ببر در مسابقه بودند همگی انصراف می دادند و ببر بدون رقیب خود به خود و بدون انجام مسابقه ای اول میشد . در این میان لاکپشتی وجود داشت که او علی رغم دیگران در هر دوره از مسابقه حضور پیدا می کرد و طی چندین ساعت و به سختی دور جنگل را می پیمود و خود را به خط پایان می رساند ولی این موضوع را با کسی در میان نمی گذاشت . تا اینکه صبح اولین روز پاییزی که قرار بود مسابقات انجام شود ، بازهم هیچ رقیبی برای ببر نبود و او برنده اعلام شد . ببر با افتخار و با مدال قهرمانی خود به بالایی بلندی رفت و با غرور به قلمرو خود می نگریست تا اینکه در لابه لای درختان انبوه جنگل لاکپشت را دید. اول توجهی نکرد ولی بعد از چند لحظه فهمید که او دقیقا مسیر مسابقه را می پیماید . کنجکاو تر شد . لاکپشت بعد از مدت طولانی و با خستگی زیادی خود را به انتهای مسیر رساند . به بالای تخت سنگی که چند ساعت پیش ببر برای دریافت جایزه خود روی آن ایستاده بود رفت و از پشت لاک خودش برگ پهنی بیرون آورد و روی سر خود گذاشت . بعد طوماری را باز کرد و آن را با افتخار بالای سر خود گرفت . روی آن نوشته شده بود (( بازهم من قهرمان شدم ، چون فقط من مسیر مسابقه را تا پایان طی کردم )) Hero….. ببر با دیدن این صحنه به خود گفت : لاکپشت راست می گوید ، من هم اگر 10 برابر وزنی معادل خودم رو همیشه با خود حمل می کردم و در عین حال اراده این را داشتم که تا پایان مسیر مسابقه استقامت کنم ، قهرمان بودم . دوستان عزیز مهم نیست که از کجا شروع می کنیم ؛ مهم این است که چگونه به پایان می رسانیم ! حتی اگر خیلی دیر شده ، ولی به پایان که نرسیده ... کمال گرا باشیم و از ظرفیت و فرصت باقی مانده نهایت بهره برداری را بکنیم . در مسیر زندگی مهم ترین موفقیت گامهای کوچک به سمت هدف است . هر کس بتواند از پیمودن مسیر و راه موفقیت لذت ببرد ، موفق است و دیگر نتیجه برای او مهم نیست. موفقیت چیزی نیست که دیگران به ما نسبت دهند ، موفقیت از درون انسانهاست و جرقه آن را باورهای فرد می زند  

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 12 صفحه بعد
پيوندها